به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری؛ سعید تشکری،
بسم الله.
در روزگار کنونی گفتن از کتاب خوب و نوشتن از رمان خوب خیلی سخت شده است، آنقدر سخت، که گاهی فکر میکنی، برای چه کسی باید گفت و برای چه کسی باید نوشت، و من همچنان باور دارم که کتاب خوب خوانده میشود و قلم خوب ستوده میشود. من حالا به ستایش قلمی میپردازم از دوست خوبم آقای اسماعیل حاجی علیان، رمان «آتون نامه».
باید درباره این رمان حرف بزنم، اینکه از ب بسم الله، در جریان این رمان بودم، از نوشتن طرح تا نوشتن رمان و حالا که چاپ آن را جلوی چشمانم میبینم، به عنوان دبیر علمی اولین جایزه حماسی داستانهای حماسی، فکر میکنم که این توفیقی برای من بوده است که مشارکتی کوچک در نگارش این رمان داشتم، مشارکت کوچک، نه در نوع نگارش و نه شکل نگارش، بلکه در دیده شدن این نگارش، که دیدم آقای محمداسماعیل حاجی علیان یک رمان خوب را چطور نوشت و چگونه به آن نگاه کرد و چگونه به موضوع خود پرداخت و چگونه با دقت آن را نوشت.
بحثی وجود دارد درباره مینیرمانها یا رمانهای کوتاه که فکر میکنم دارد جای خودش را در ادبیات ایران باز میکند. رمانهایی با ۲۵ هزار کلمه، کمی بیشتر یا کمی کمتر. اینگونه رمانها، به هیچ عنوان داستانهای بلند نیستند، یا داستانهای کوتاهی که رمان شده اند. اینها در ذات خود رمان هستند. رمانهایی که در فضای مینیرمان و اصولا مینیمالیست نوشته میشود. آقای حاجی علیان به مدد آثار بلند و داستانهای کوتاه خوبش و رمانهای بلندش و رمانهای نیمه بلندش در جاهای مختلف خودش را به خوبی نشان داده است، و آن قدر خودش را خوب نشان داده است، که گفتن درباره «آتون نامه»، کار را سخت میکند. اما من میخواهم درباره «آتون نامه» اول با این کلید واژه شروع کنم. این رمان چرا خوب است؟
در همه جا، در حوزه نقد و نظر، آغاز نقد آثار ادبی، همیشه باید خارج از حرفهای مرسوم باشد، یعنی اگر که در یک کتابفروشی باشید و چند نفر کتابی را بردارند و آن کتابفروشی به مدد این روزها به کافیشاپ تبدیل شده باشد و آنها پشت میزی بنشینند و کتابی را تورق کنند و آن یکی بگوید خوانده ای؟ و آن دیگری بگوید ورق زده ام. دیگری بپرسد چطور بود؟ او جواب بدهد و بگوید خوشم نیامد. یا اینکه به نویسنده ای بگویی درباره کتابی که خوانده ای بنویس و در پاسخ بنویسد، من از آثار فلانی خوشم نمی آید، همه نشان از یک بیماری روشنفکری نخواندنهاست. این همان گفتوگوی مرسوم پاتوقهایِ کتاب است، که معمولا اصلا کتابها را میخوانند و تنها تورق میکنند، نه اصلا دلایلی برای خوب و بد بودن می آورند. کلماتی عجیب و غریب - خوشم نیامد- انگار آنها را به یک غذایی دعوت کرده ای که آن غذا سرد شده است یا کمی داغ است یا کمی تند است یا کمی بینمک است - خوشم نیامد- انگار باید به آن چیزی اضافه کرد. چرا در برابر آن -خوشم آمد- هیچ کس دلیلی نمیآورد؟
من دلیل میآورم که چرا از «آتون نامه» خوشم میآید. چون کوتاه است، چون موجز است، چون پر از ساخت کلمه حرف است و پر از شخصیتهای ندیده شده و رازآلود است، «آتون نامه» شخصیتهایش رایج نیستند، شخصیتهایش محکوم و محتوم نیستند.
اول بفهمیم آتون چیست؟
تون. (اِ) کدبانویی که دخترکان را تعلیم خواندن و دوختن دهد. معلمه. || مشیمه. آتون: آتون به معنی قرص خورشید و در واقع جنبه تغییر یافته رع خدای باستانی مصریان بود که مذهب پرستش آن توسط آمنحوتپ چهارم به وجود آمد و پس از آن خود را آخناتون به معنای پرستنده آتون نامید. آخناتون آن را بجای پرستش آمون، رسمیت بخشید اما تا مدت کمی پس از مرگ وی باقی نماند.
ما نام اسمال طلا را در حرم امام رضا (ع) زیاد شنیده ایم، این زندگی اوست، اما زندگی که هیچ جا نوشته نشده است، حتی روایت شفاهی زیادی هم از این زندگی در دست نیست. در واقع تبدیل یک روایت شفاهی به یک شخصیت، اسلوب و متدوار تبدیل کرده است. متدی که اسماعیل حاجی علیان به چابکی قلم زده است.
یکی از رایجترین شیوههای نادیده گرفتن ادبیت در رمان، این است که طوری با شخصیتهایش برخورد کنیم انگار این شخصیتها افرادی واقعی هستند، و دوری جستن از این کار از جهتی تقریبا ناممکن است، توصیف کردن، در شکل مرسوم که هر شخصیت چگونه است؟ قلدر است؟ تندخو و خودفریب است ؟ ناگزیر به حفظ شباهت میشود! به معنای شبیه کردن نویسنده ای، شبیه همه نویسندگان. نه، اثر آقای حاجی علیان از این گفتمان پیروی نمیکند، زیرا شخصیت او آدمیست به نام اسمال طلا، همان اسمال طلایی که نام سقاخانه حرم مطهر رضوی است و ما هیچ اثر مکتوبی در ادبیات مدرن درباره او نداریم، در صحن انقلاب حرم مطهر امام رضا(ع) کنونی، یا همان صحن سقاخانه، همان اسماعیل طلا، که حالا هر کسی میخواهد جای آن را پیدا کند آن را نام میبرد، می گوید صحن اسمال طلا. خوب این اسمال طلا و نه اسماعیل طلا چه کسی بوده است؟ کجا زندگی کرده است؟ آقای اسماعیل حاجی علیان، نویسنده خوبِ ما، اصلا از شیوه مرسوم توصیف استفاده نمیکند. برعکس به شیوه بدیع نامهنگاری دست میزند. کاری که امروز در ادبیات ما بسیار کم و شاید ُگم باشد، این کم و گُم بودن به آقای حاجی علیان این مدد را میرساند تا خود را درست وَرز دهد و خود را درست پیدا کند، در روایت، چیزی که در روایت آن را ما دانای کل میدانیم، جای خود را به زاویه دید نامهنویس میدهد. نامه نویسانی که همشیره و اسماعیل سنگسری، یعنی خود جناب آقای حاج علیان اهل َسنگسر ِسمنان هستند و دو راوی به همدیگر نامه مینویسند. نامههایی جذاب و هویتمند و دراماتیک، در اینجا به یک شخصیت فراواقعیت تبدیل میشود و در جایی که حتی میآید فنون گیبرت را ترجمه میکند! که اصلش - گیلبرت یا فنون زندگی- است و آن ترجمه در یک نامه چنان جذاب است که ما قدرشناس دانش اروپاییان در برابر تبریزیان ِ گنجوی خوان باشیم. اروپاییان میز خواهند چون آنها شویم. حاجی علیان نقالی مدرن را خوب میشناسد. روایتهای ناب در نامه ای نقالی شد و طومار مانند به دل میچسبد! جنگ نامه حماسی در «آتون نامه» باعث متحیر شدن موسیو فابیو در درون رمان است. من درخشش آقای حاجی علیان را در «آتون نامه» را دوست دارم، که دوست دارم همه آن را بخوانند، خواندنی برای روایتی جذاب و خواندنی و قابل باور و در ضمن دلی، که دل افزایی میکند و روحافزایی. سوره مهر این کتاب خوب را چاپ کرده است.
انگار ما هر بار میخواهیم نوشته ای را به ادبیات نزدیک کنیم، متن مورد نظر، نباید به هیچ زمینه خاصی، وابسته و محدود باشد، در صورتی که این اثر به ذات خودش یعنی حضرت رضا(ع) دلبسته و وابسته، و برخواسته است. از این رو میتوانیم از این رمان به عنوان یک استاندارد کامل ادبیات رضوی هم نام ببریم، ادبیات رضوی یعنی رضوینامه، یعنی چیزی که با حضرت صحبت میکند، گفتوگو میکند، و با علاقهمندان ایشان. آقای محمداسماعیل حاجی علیان، از اینکه «آتون نامه» را نوشته ای بسی از تو سپاسگزارم و خدا تو را انشاءالله برای این نوع ادبیات همیشه نگهدارد. آمین یا رب العالمین.
انتهای پیام/